چو قرآن وفق اسم جامع آمد ترا پس عين جفر جامع آمد
جفر جامع نظام هستى قرآن كريم است . جامع به عدد ابجدى صد و چهارده است (ج = 3 + ا = 1 + م = 40 + ع = 70 = 114). چه اينكه عدد سور قرآنى نيز بر صد و چهارده مطابق اسم شريف جامع است .
حضرت مولى در تعليقه بر شرح فصوص قيصرى فرمايد:
و فى الاسم الجامع الدائر فى اءلسنة هولاء الاكابر و مشايخ علماء الحروف سر و هو اءن عدد (ج ا م ع ) يساوى عدد السور القرآنية ، القرآن المسطور بين الدفتين صورة الانسان الكامل الكتبية كما اءن القرآن الكونى هو صورته العينية ، و عدد اسمائه تعالى فى القرآن من غير تكرير يساوى عدد سوره . و على هذا المنوال قولهم الجفر الجامع .
و لذا فائده جفر جامع اعتلاى به فهم خطاب محمدى (صلى الله عليه و آله و سلم ) است . فتبصر.
پس جامع به عدد 114 است ؛ و سور قرآنى نيز 114 تا است ؛ و اسماء الله در قرآن نيز بدون تكرار 114 تا است ، و اين قرآن صورتى كتبى انسان كامل است و قرآن هم جفر جامع است ؛ پس قرآن جفر جامع انسان كامل است . فتدبر.
لذا فرمود كه : ((ترا پس عين جفر جامع آمد)). پس قرآن رحمت رحيميه الهى و وقف خاص انسان است كه براى اغتذاى انسان آمده است پس بخوان و بالا برو.
چه اينكه در ((رموز كنوز)) گفته آمد كه : ((سور قرآنى جامع است ، و اسماى الهى در قرآن پس از حذف مكررات جامع است ، پس در قرآن يكصد و چهارده اسم اعظم است . و خود قرآن اسم اعظم است )).
و نيز در همين رساله آمده است : ((حرف الف ، ملفوظى آن ا ل ف است و قواى آن 111 است كه عالى و كافى است ، و با ضم حروف كلمه كه سه است بر آن يكصد و چهارده مى گردد كه جامع است و به عدد سور قرآنى است . يا عالى ، يا كافى ، يا جامع . در وصف جفر به جامع دقت و تدبر شود.)) انتهى .
منبع: جلد دوم شرح دفتر دل-شارح استاد صمدی آملی
روزی مردی، حضرت عیسی علیه السلام را دید که باعجله و شتابان به جانب کوهی میگریزد.
با تعجب به دنبال او دوید و گفت: برای چه فرار میکنی؟ از بهر رضای خدا لحظهای به ایست و بگو!
حضرت عیسی فرمود: از احمق میگریزم، برو و مانع من نشو.
مرد پرسید: مگر تو نیستی که کر و کور را شفا دادی و نفس مسیحاییات مرده را زنده کرد؟
و در مشتی گِل دمیدی و آن گِلها را تبدیل به پرنده کردی؟
پس تو هرچه خواهی میکنی که ای روح پاک!
حضرت مسیح گفت: به ذات پاک خداوند و به صفات پاکش سوگند میخورم:
که اسم اعظم خداوند را که اگر بر کوه بخوانم بی تاب میگردد.
اما نه یک بار که هزار بار از روی مهر و محبت بر دل احمق خواندم، ولی سودی نداشت!
مرد پرسید: حکمت چیست؟ چرا دعایت آن جا اثر کرد ولی این جا درمانی نکرد؟
گفت: رنج احمقی، قهر خداست ولی رنج کوری، ابتلاست.
ابتلا و بیماری رنجی است که باعث رحم دیگران میشود
اما احمقی رنجی است که باعث زخم و قهر دیگران میگردد و مانند داغِ خداوند است که بر جان هرکس بخورد، همچون قفلی که مهر و موم شده باشد هیچ دستی نمیتواند برای آن چارهای بیابد!
امام علی علیه السلام:
از احمق بر حذر باش؛ زيرا آدم احمق، خودش را اگر چه بدكار باشد نيكوكار مىداند
و ناتوانيش را زيركى و شرّ و بديش را خير و خوبى مىشمارد.
همچنین فرمود:
آدم احمق، با تحقير و خوارى هم درست نشود.
حکایتها و پندها
نهجالسعادة ۳/۲۲۵
#داستانهای_آموزنده
حسن بن علی بن ابیطالب نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه زهرا(س) و نخستین نوه پیامبر اسلام(ص) است.[۱] نسب او به بنیهاشم و قریش میرسد.[۲]
واژه حَسَن» به معنای نیکو است. این نام را پیامبر(ص) برای او برگزید.[۳] در روایاتی آمده است، این نامگذاری به فرمان الهی انجام شد.[۴] نامهای حسن و حسین معادل شَبَّر و شَبیر (یا شَبّیر)،[۵] نام پسران هارون است[۶] که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشت.[۷]
کنیه او را ابومحمد» و ابوالقاسم» گفتهاند[۸] و برای او القابی همچون مجتبی (برگزیده) و سَیّد (سرور) و زَکیّ (پاکیزه) برشمردهاند.[۹] القابی نیز مشترک میان حسنین است از جمله سیّد شباب اهل الجنة» و ریحانة نبیّ الله»[۱۰] و سبط».[۱۱] در روایتی از پیامبر(ص) آمده است: حسن یکی از اسباط است».[۱۲] واژه سبط را در روایات و برخی آیات قرآن به معنای امام و نَقیبی دانستهاند که از طرف خداوند برگزیده شده و از نسل پیامبران است.[۱۳]
حسن بن علی دومین امام شیعیان است. او بعد از شهادت امام علی (ع) در ۲۱ رمضان سال ۴۰ق، به امامت رسید و به مدت ۱۰ سال این مقام را بر عهده داشت.[۱۴] شیخ کلینی (درگذشته ۳۲۹ق) در کتاب کافی مجموعه روایات مربوط به نصب حسن بن علی به امامت را گردآوری کرده است.[۱۵] بر اساس یکی از این روایات، امام علی(ع) پیش از شهادت و در حضور فرزندان خود و بزرگان شیعه، کتاب و سلاح (از ودایع امامت) را به فرزندش حسن داد و اعلام کرد که پیامبر به او فرمان داده که حسن را وصیّ خود قرار دهد.[۱۶] بنابر روایتی دیگر، امام علی هنگام حرکت به سوی کوفه برخی از ودایع امامت را نزد ام سلمه امانت گذاشت و امام حسن پس از بازگشت از کوفه، آنها را از وی تحویل گرفت.[۱۷] شیخ مفید (درگذشته ۴۱۳ق) نیز در کتاب ارشاد گفته است حسن(ع) وصیّ پدرش در میان فرزندان و اصحاب وی بوده است.[۱۸] همچنین برای امامت حسن بن علی(ع)، به روایاتی از پیامبر(ص) همچون اِبنای هذانِ امامان قاما او قَعَدا (ترجمه: این دو پسرم، امام هستند خواه قیام کنند یا نکنند) »[۱۹] و نیز حدیث دوازده خلیفه[۲۰] استدلال شده است.[۲۱] امام حسن(ع) در چند ماه اولیه دوران امامت، ساکن کوفه و عهدهدار منصب خلافت بود.
رسول الله صلى الله علیه و آله : مَن أحیَا اللَّیالِیَ الأَربَعَ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ : لَیلَةَ التَّروِیَةِ ، ولَیلَةَ عَرَفَةَ ، ولَیلَةَ النَّحرِ ، ولَیلَةَ الفِطرِ . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر كس این چهار شب را شب زنده دارى كند، بهشت براى او واجب است: شبِ ترویه، شب عرفه، شب عید قربان و شب عیدفطر. کتاب حج و عمره در قرآن و حدیث» ، صفحه 343
تعیین شخصیت علی کاری دشوار است، زیرا مورخان نه در اعمال و نه در صحبتهای منسوب شده به وی یا از روایات موجود در منابع، سر نخ قاطعی پیدا نمیکنند. برنامهای که علی در ذهن داشت، تحت تأثیر هوادارانش، تغییر و دگرگونی یافت. سخنان منسوب شده به وی مبهم هستند و تعیین صحت و معتبر بودن این سخنان کار آسانی نیست. از آنجایی که علی درگیر نزاع و جنگهایی شد که تا قرنها ادامه داشت، منابع به نفع یا ضد او جهت دار هستند یا اکثر اوقات در مورد وی سکوت کردهاند. وگلییری اظهار نظر منفی لامنز در کتاب فاطمه و معاویه در مورد علی را رد میکند. کائتانی رویکرد معتدلتری نسبت به لامنز دارد و با وجود اینکه معتقد است علی در دوران خلافتش عملکرد ضعیفی داشت، اما این امر را به خاطر فشاری که به خاطر حوادث آن زمان بر روی علی وجود داشت میداند. وگلییری مینویسد نه لامنز و نه کائتانی به سختگیری مذهبی علی و بازتاب آن در تهایش اشارهای نکردهاند. روایات فراوانی در مورد سختگیری علی بر روی فرایض مذهبی و تقسیم غنایم و پاداشها و بی اعتنایی اش به دنیا آمده و دلیلی وجود ندارد که تمامی این روایات را ساختگی یا اغراق پنداشت، چرا که این روح مذهبی بر تمامی اعمال علی حکمفرما بود. وگلییری مینویسد صرفنظر از اینکه بخواهیم تعیین کنیم وقف بودن زندگی علی به اسلام آیا همیشه عاری از انگیزههای درونی دیگری بوده یا نه، برای درک فلسفه اعتقادی علی نمیتوان مسئله اخلاصش در اسلام را نادیده پنداشت. او در دوران حکومتش مشغول جنگیدن با مسلمانان گمراه» بود و این عمل را تکلیفی الهی میپنداشت تا دین را بر پا دارد و حق را پیروز گرداند. بعد از پیروزی در جنگ جمل، علی سعی کرد تا با عدم به اسارت گرفتن ن و فرزندان لشکریان دشمن، از محنت آنان بکاهد که این موضوع باعث بروز مخالفتهایی در سپاه علی شد. وقتی این جنگ به پایان رسید، علی بر کشتگان غم خواری و گریه کرد و حتی بر جنازه دشمنانش نماز خواند. حتی رویکرد مبهم علی نسبت به خوارج را میتوان به دلیل ترسش از احتمال نافرمانی از خداوند دانست. گرچه خوارج وی را متقاعد کردند که پذیرش حکمیت گناه بود، اما علی میدانست که شکستن پیمان حکمیت نیز گناه دیگری است و در این دو راهی مشکل و دردناک وی وفادار ماندن به پیمان حکمیت را انتخاب کرد. تبعیت از فرمان الهی، نکته کلیدی درک رفتار علی بود، اما رفتار علی همیشه آمیخته با خشونتی زیاد بود و این مهم باعث میشد که مخالفانش وی را محدود یا کوته فکر بخوانند. وگلییری معتقد است علی آن چنان مقید به احکام اسلامی بود که نمیتوانست خود را با ضرورتهای موقعیت فعلی جامعه اسلامی که بسیار پیچیدهتر از زمان محمد شده بود، وفق دهد. چیزی که از بارزترین ویژگیهای حکومتی رقیبش معاویه بود. خط مشی حکومتی علی، بیشتر از آنکه نامناسب و ناقاطع باشد، ایدهآل گرا بود و احتمالاً خود علی هنگامی که قدرت را به دست گرفت متوجه این نکته شده بود که پیادهسازی چنین حکومتی کاری غیرممکن است و این مسئله به همراه مسائل خارجی دیگر را میتوان به یاس و ناامیدی علی در سالهای پایانی حکومتش مربوط دانست. کائتانی معتقد است که مقام بالای اغراق گونهای که علی پیدا کرد، به خاطر این نبود که وی پسر عموی محمد بود، بلکه به خاطر تأثیری بود که بر روی معاصرانش گذاشت. کائتانی در مورد این که در مورد کدام ویژگیهای علی صحبت میکند توضیحی نمیدهد. وگلییری مینویسد میتوان منظور کائتانی را خط مشی مذهبی عمیق علی و برنامهٔ اصلاحات اقتصادی و ی علی که بر پایه مذهبی استوار بود، دانست.[۱]
1- L. VECCIA VAGLIERI، Vol٫۱»، Encyclopedia of Islam، Brill، ص. ۳۸۱ویکی پدیا
درباره این سایت